قالب زیبای Mensa برای وردپرس
قالب زیبای Mensa قابل استفاده در سایتهای خبری، فروشگاهی و تفریحی
با امکانات قابل توجهی از قبیل:
- منوی سایدبار سمت چپ
- اسلایدر پستهای ویژه با افکت زیبا
- قابلیت اتصال و پیوند به شبکههای اجتماعی
- ظاهری زیبا
- و…
قالب زیبای Mensa قابل استفاده در سایتهای خبری، فروشگاهی و تفریحی
با امکانات قابل توجهی از قبیل:
مریدی ترسان نزد شیخ برفت و عرض بکرد : یا شیخ خوابی دیدم بس عجیب ،
خواب دیدم گدای سر چهار راه از من کمک قبول نکردی و بگفت که تو تحریمی.
شیخ فرمود : کمی دیر خواب دیدی. گامبیا و زامبیا و سنگال نیز ایران تحریم بکرده اند.
حیرانم ازاین عجایب تودرتو***دگران را برق بگیرد مارا جرقه ی پتو!
و مریدان همی گریستند.
——————————————–
مریدی “تگری زنان” نزد شیخ برفت و گفت یا شیخ حالم دریاب که بغایت رسید.
شیخ فرمود : مریدا تو را چه شده ؟
عرض کرد : مرادا ! چشمانم ز حدقه درآمده ، خون در کله ام جمع بشده ، جهان در پیش چشمانم تیره گشته و شاخی بر سرم سبز شده.
شیخ فرمود : چیزی نیست ، یحتمل بعد از اخبار BBC ، اخبار بیست و سی بدیده ای.
و مریدان نعره ها و فغان ها زدند.
——————————————–
– یک عدد نان سنگک، از دوره ی دویست تومانی، در فریزر مانده، کاملا سالم، بدون کپک،
به بالاترین پیشنهاد فروخته می شود. قیمت پایه ۳۰۰ تومان
– کارشناس: و لذا شاهد هستیم که کاهش افزایش پیدا کرده
مجری تلویزیون: ؟؟؟؟!!! منظورتون این هست که کمتر شده؟
کارشناس: یعنی بیشتر کم شده
مجری: یعنی با کاهش رو به رو هستیم؟
کارشناس: نرخ کاهش افزایش یافته
مجری: … بله … ادامه بدیم … ا
چند تعظیم در پیشگاه مرد یگانه تاریخ
به نام خدا
روایتهایی در فضیلت مولای متقیان علی بن ابی طالب(سلام خدا بر او)
انتخاب و بازآفرینی ترجمه
۱
پیامبراکرم(صلوات خدا نثار او خاندانش) فرمود:
– پیش از خلق شدن آدم، من و علی بهصورت نوری در محضر خدا بودیم. وقتی آدم آفریده شد، خداوند، آن نور را دو بخش کرد… بخشی از آن من و بخش دیگر، علی شد.
*
ریاضالنضره، جلد ۲، صفحه ۱۶۴- نوشته اندیشمند اهل سنت: حافظ ابوجعفر احمدبنعبدالله(مشهور به«محب طبری»)
۲
پیامبراکرم(صلوات خدا نثار او خاندانش) فرمود:
– هر کس دوست دارد زندگی و مرگش شبیه من و نصیبش بهشت خداوند باشد، باید که پس از من، علیبن ابیطالب و امامان پس از او را دوست داشته باشد.
*
حلیهالاولیا، جلد ۱، صفحه ۸۴- نوشته اندیشمند نامیِ اهل سنت: ابینعیم حافظ احمدبنعبدالله اصفهانی
یک تاجر آمریکایی نزدیک یک روستای مکزیکی ایستاده بود. یکی قایق کوچک ماهیگیری از کنارش رد شد که داخلش چند تا ماهی بود. از ماهیگیر پرسید: چقدر طول کشید تا این چند تا رو گرفتی؟ ماهیگیر: مدت خیلی کمی.
تاجر: پس چرا بیشتر صبر نکردی تا بیشتر ماهی گیرت بیاد؟
ماهیگیر: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی است.
پیر مرد روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزی اسب پیرمرد فرار کرد، همه همسایه ها برای دلداری به خانه پیر مرد آمدند و گفتند:عجب بد شانسی آوردی که اسبت فرارکرد!
روستا زاده پیر جواب داد: از کجا میدانید که این از خوش شانسی من بوده یا از بد شانسی ام؟ همسایه ها با تعجب جواب دادن: خوب معلومه که این از بد شانسیه!